پیج رنک گوگل

پیج رنک سایت شما

پیج رنک

 
darkside
من آن ماهی افتاده بر خاکم...... تورا چونم موج دریا دوست میدارم

دوست داشتن،

صدای چرخاندن کلید است در قفل.

عشق،

باز نشدن آن.

کاری که ما بلدیم اما...

باز کردن در است

با لگد...

 



           
چهار شنبه 28 تير 1391برچسب:, :: 21:29
moniy
خدایا...!

 

اندكی نفهمی عطا كن،كه راحت زندگی كنیم!

مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم...! 


دل می گیرد و میمیرد و هیچ کس سراغی ز آن نمی گیرد.
ادعای خدا پرستیمان دنیا را
سیاه کرده ولی یاد نداریم چرا خلق شدیم.

غرورمان را بیش از ایمان باور داریم.
حتی بیش از عشق




تقدیم به او که نبود ولی حس بودنش بر من شوق زیستن داد دلم برای

کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به میهمانی گلهای باغ می آورد و

گیسوان بلندش را به باد می داد و دست های سپیدش را به آب می

بخشید و شعر های خوشی چون پرنده ها می خواند


هوس کوچ به سرم زده.
شاید هم هجرت.

نمی دانم.
ز این بی دلی ها خسته شدم.
دستانم رابه دستان هیچ کس می سپارم و درد دل می کنم با درختان.
دیوانگی هم عالمی دارد

 



 



           
یک شنبه 25 تير 1391برچسب:, :: 16:12
moniy

انشا دانش آموز

ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی* زن دایی .
بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟



           
سه شنبه 6 تير 1391برچسب:, :: 20:8
moniy

دل من عشق تو را باور کرد
باتو من می آیم
با تو من می مانم
با تو تا دور ترین نقطه ی کور...
با تو تا تاریکی، تا مرگ
دل من دوست ندارد که تو به رنگ فریب آمیزی
یا به عشقی گذرا دل بندی
یا که در اندیشه ی پایان باشی
تو چرا میترسی من که زنجیر صداقتها را بر انگشت بلورین تو آویخته ام!
تو بیا با من باش...
توبیا عشق مرا باور کن...
 



           
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 16:30
moniy

 

میدانی؟؟؟

ادم های ساده.ساده هم عاشق میشوند

ساده صبوری میکنند ساده عشق می ورزند

اما سخت دل میکنند انوقت که دل میکنند

جان میدهند

 

 



           
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 16:23
moniy

 اگر خواستی بدانی چقدر ثروتمندی،

هرگز پول هایت را نشمار،

قطره ای اشک بریز و

دستهایی که برای پاک کردن اشکهایت می آیند، را بشمار.

این است ثروت واقعی….



           
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 16:14
moniy

        خدایا در آفرینش مردها کیفیت را فدای کمیت نکن

    کمتر خلق کن ولی آدم خلق کن .

 

 



           
یک شنبه 4 تير 1391برچسب:, :: 16:12
moniy
 
                                 
دختر جوانی از مکزیک برای یک مأموریت اداری چند ماهه به آرژانتین منتقل شد پس از دو ماه، نامه ای از نامزد مکزیکی خود دریافت می کند به این مضمون لورای عزیز، متأسفانه دیگر نمی توانم به این رابطه از راه دور ادامه بدهم و باید بگویم که در این مدت ده بار به تو خیانت کرده ام !!! و می دانم که نه تو و نه من شایسته این وضع نیستیم. من را ببخش و عکسی که به تو داده بودم برایم پس بفرست :با عشق.روبرت
 


دختر جوان رنجیـده خاطر از رفتارمرد، از همه همکاران و دوستانش می خواهد که عکسی از نامزد، برادر، پسرعمو، پسردایی ... خودشان به او قرض بدهند و همه آن عکس ها را همراه با عکس روبرت، نامزد بی وفایش، دریک پاکت گذاشته وهمراه با یادداشتی برایش پست می کند، به این مضمون روبرت عزیز، مرا ببخش، اما هرچه فکرکردم قیافه تورا به یاد نیاوردم، لطفاً عکس خودت را ازمیان عکسهای توی پاکت جداکن وبقیه رابه من برگردان !!
 


           
دو شنبه 1 تير 1391برچسب:, :: 17:34
moniy

 

یارو زبونش می‌گرفته،

میره داروخونه می گه: آقا دیب داری؟

کارمند داروخونه می گه:

دیب دیگه چیه؟

یارو جواب می ده: دیب

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

کارمنده می گه: والا ما

تا حالا دیب نشنیدیم. چی هست این دیب؟

یارو می گه: بابا دیب،

دیب!

طرف می‌بینه نمی فهمه،

می ره به رئیس داروخونه می گه.

اون میآد می پرسه: چی

می‌خوای عزیزم؟

یارو می گه: دیب!

رئیس می پرسه: دیب دیگه

چیه؟

یارو می گه: بابا دیب

دیگه. این ورش دیب داره، اون ورش دیب داره.

رئیس داروخونه می گه:

تو مطمئنی که اسمش دیبه؟

یارو می گه: آره بابا.

خودم دائم مصرف دارم. شما نمی‌دونید دیب چیه؟

رئیس هم هر کاری می‌کنه،

نمی تونه سر در بیاره و کلافه می شه.

یکی از کارمندای داروخونه

میآد جلو و می گه: یکی از بچه‌های داروخونه مثل همین آقا زبونش می‌گیره.

فکر کنم بفهمه

این چی می‌خواد. اما الان شیفتش نیست.

رئیس داروخونه که خیلی

مشتاق شده بود بفهمه دیب چیه، گفت: اشکال نداره. یکی بره دنبالش، سریع

برش داره بیارتش.

می‌رن اون کارمنده رو

میارن. وقتی می رسه، از یارو می‌پرسه: چی می خوای؟

یارو می گه: دیب!

کارمنده می گه: دیب؟

یارو: آره.

کارمنده می گه: که این

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره؟

یارو میگه: آره،

همونه.

کارمند میگه: داریم! چطور

نفهمیدن تو چی می خوای!؟

همه خیلی خوشحال شدن که

بالاخره فهمیدن یارو چی می خواد. کارمنده سریع می ره توی انبار و دیب رو میذاره توی

یه کیسه نایلون مشکی و میاره می ده به یارو و اونم می ره پی کارش.

همه جمع می شن دور اون

کارمند و با کنجکاوی می‌پرسن: چی می‌خواست این؟

کارمنده می گه: دیب!

می‌پرسن: دیب؟ دیب دیگه

چیه؟

می گه: بابا همون که این

ورش دیب داره، اون ورش دیب داره!

رئیس شاکی می شه و می

گه: اینجوری فایده نداره. برو یه دونه دیب ور دار بیار ببینیم دیب چیه؟

کارمنده می گه: تموم شد.

آخرین دیب رو دادم به این بابا رفت!

.



           
دو شنبه 3 تير 1391برچسب:, :: 17:25
moniy

درباره وبلاگ


به قول آجیم : with best wishes for you
نويسندگان
شوستان وبلاگ

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک لفطا ما رو با عنوان darkside و آدرس darkside.LXB.ir لینک کنید بعدش مشخصات لینک خودتونو رو این پ
ایین بنویسید. اگه لینک ما تو سایت شما باشه  لینکتون به طور خودکار تو سایت ما قرار میگیره!!!!!







ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 22
بازدید دیروز : 90
بازدید هفته : 115
بازدید ماه : 112
بازدید کل : 12328
تعداد مطالب : 104
تعداد نظرات : 176
تعداد آنلاین : 1