darkside من آن ماهی افتاده بر خاکم...... تورا چونم موج دریا دوست میدارم میتوان تنها شد... میتوان زار گریست... میتوان دوست نداشت... و دل عاشق ادمها را زیر پاها له کرد میتوان چشمی را به هیاهوی جهان خیره گذاشت میتوان صدها بار علت غصه ی دل را فهمید میتوان... میتوان بد شد و بد دید و بد اندیشه نمود اخرش هم تنها میتوان تنها رفت... با جهانی همه اندوه و غم و بد بختی یادگاری؟!همه جا تلخی و سردی و غرور فاتحه؟!خوب شد رفت عجب ادم بد خلقی بود ولی ای کودک زیبای دلم ان ور سکه تماشا دارد..... خداوندا! شاید نزدیکترین فاصله میان من و تو لبخندی باشد از سر شوق یا دو قطره اشکی از سر ندامت و یا تپش قلبی که تنها به عنایت تو میزند میدانم که دوریت همه ی وجودم را به تاریکی میکشاند و مرا به پائیزی ابدی میبرد پس بخواه که تنها در طریق هدایت تو گام بردارم و مهلتی ده تا از حصار تردید و وسوسه ها بگذرم و خویش را به یقین و عزت باز شناسم...
گریه کن عزیزم اما نه فقط واسه خودت واسه اینکه نمیشه دیگه بیام توی دلت گریه کن جدایی ها ما رو رها نمیکنن ادما انگار برای ما دعا نمیکنن گریه کن حالا حالا باید از هم جدا باشم بشینیم منتظر معجزه ی خدا باشیم..........
ادامه مطلب ... شوستان وبلاگ تبادل لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|